توضیحات
در این کتاب سعی شده تا به مقوله عشق و ازدواج از باب مشکلات مادی بیشتر پرداخته شود. نویسنده سعی داشته با بهره گیری از بیانی نسبتا طنز، مشکلات خود و جوانانی که به دلیل دست و پنجه نرم کردن با مشکلات اقتصادی، عطای ازدواج را به لقایش بخشیده و دور عشق خط قرمز کشیده اند را بیان نماید.
جملاتی از کتاب آن چشمهای جذاب لعنتی
آن روز، یعنی همان روز آخر تابستانی یا اوایل پاییزی، طبق روال معمول مشغول ترجمه یک متن از روی صفحه نمایشگر گوشیام ودم که یکهو ….! اون بالا، علامتی حبابی شکل ظاهر شد. خب پیامک آمده بود و همانطور که برایتان گفتم، یا آرش بود یا اپراتور یا تبلیغاتچیها که مدام هرگونه ارتباط خود را با هم منکر میشوند و بالعکس….. چدر ناقلا هستند….!
انگشست شستم را آزمندانه چسباندم منتهیالیه بالایی صفحه نمایشگر و به سمت پایین لغزاندمش …. . بخشی از متن پیام ظاهر شد: کجایی؟ میای بیرون یا نه؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.